در تبعید زندگی کردن هم نوعی زندگی کردن است یعنی؟ تنهایی مست کردن. تنها پیاده روی رفتن. چشم باز کردن برای روزی که برهوت دوست است. تنها سیگار کشیدن. روز و شب با کتاب و جزوه سر و کله زدن. جیره ی ِ روزانه ی ِ مکالمه ای پنج دقیقه ای در بیست و چهار ساعت از روز...
شاید دیگرانی باشند که از این زندگی لذت ببرند، اما من آن آدم نیستم. من دلم می خواهد همه ی ِ دوست های ِ خوب ِ دورم را داشته باشم و هر وقت خواستم خودم به اختیار خودم بیرون بیایم از جمعشان. دلم می خواهد کتابم را خودم انتخاب کنم، رفیق ِ مستی و پیاده روی و سیگار کشیدن ام را خودم انتخاب کنم.