1. کی گفته کتاب خوان ها تنهایی ِ آدم ها را بهتر می فهمند؟ بی رحم ترین آدم ها همان دوستان ِکتاب خوان هستند، شعر و داستان خوان ها، از جمله خود من البته.
2. مشترک ِ مورد ِ نظر مدت هاست به کسی دسترسی ندارد.
3. دوست ِ احساساتی ِ من! رفیق ِ گهگاهی ِ من! که من هم گاهی واقعن دلم برایت تنگ می شود، این کلمه های ِ محبت آمیز رو همین جوری ننویس، کلمه هاتو حروم نکن، بذار به یکی بگو که واقعن باید بگی، از آدمی که حرفش به تخمش هم بند نیست متنفرم.
4. از محافظه کارها، از آدم های ِ دو دو تا چهارتا هم متنفرم، امید است که هرچه زودتر به دَرَک بپیوندند.
4. شنبه که تیمبوکتو رو خوندم، نگاه کردم دیدم دیگه هیچی کتاب ِ داستان ندارم، گفتم تو کتابخونه ی ِ تهرانم یک چیزی پیدا می کنم برای ِ این چهار روزی که اصفهانم، توی ِ این برهوت، رفتم و مات شدم، کی این کتابخانه خالی شد از داستان و فیلم نامه و شعر و نمایشنامه؟ کی پر شد از کتاب ِ زبانشناسی؟ همین طوری هاست که آدم مجبور می شه کتاب رو روی ِ مونیتوری که نمی تونه لمسش کنه بخونه. باید عین شاگرد خنگا به مونیتور خیره بشی خیلی هم نمی تونی باش قر بیای و مچالش کنی یا کنارش یادداشت بنویسی. خلاصه این که نمی تونی باش عشق کنی یا این که اینقدر پیج و تابش بدی که حالش به هم بخوره، اگه کسی بلده به منم یاد بده.
5. به گند کشیدن ِ عشق اجباری نیست، برای ِ این که از حال لذت ببرین لازم نیست گذشته رو به گا بدین.
6. این ها هجوم ِ هذیان های ِ یک آدم ِ تازه از راه رسیده در ساعت ِ پنج ِ صبح بود، وقتی بلاگر خر شده بود و باز نمی کرد.
2. مشترک ِ مورد ِ نظر مدت هاست به کسی دسترسی ندارد.
3. دوست ِ احساساتی ِ من! رفیق ِ گهگاهی ِ من! که من هم گاهی واقعن دلم برایت تنگ می شود، این کلمه های ِ محبت آمیز رو همین جوری ننویس، کلمه هاتو حروم نکن، بذار به یکی بگو که واقعن باید بگی، از آدمی که حرفش به تخمش هم بند نیست متنفرم.
4. از محافظه کارها، از آدم های ِ دو دو تا چهارتا هم متنفرم، امید است که هرچه زودتر به دَرَک بپیوندند.
4. شنبه که تیمبوکتو رو خوندم، نگاه کردم دیدم دیگه هیچی کتاب ِ داستان ندارم، گفتم تو کتابخونه ی ِ تهرانم یک چیزی پیدا می کنم برای ِ این چهار روزی که اصفهانم، توی ِ این برهوت، رفتم و مات شدم، کی این کتابخانه خالی شد از داستان و فیلم نامه و شعر و نمایشنامه؟ کی پر شد از کتاب ِ زبانشناسی؟ همین طوری هاست که آدم مجبور می شه کتاب رو روی ِ مونیتوری که نمی تونه لمسش کنه بخونه. باید عین شاگرد خنگا به مونیتور خیره بشی خیلی هم نمی تونی باش قر بیای و مچالش کنی یا کنارش یادداشت بنویسی. خلاصه این که نمی تونی باش عشق کنی یا این که اینقدر پیج و تابش بدی که حالش به هم بخوره، اگه کسی بلده به منم یاد بده.
5. به گند کشیدن ِ عشق اجباری نیست، برای ِ این که از حال لذت ببرین لازم نیست گذشته رو به گا بدین.
6. این ها هجوم ِ هذیان های ِ یک آدم ِ تازه از راه رسیده در ساعت ِ پنج ِ صبح بود، وقتی بلاگر خر شده بود و باز نمی کرد.
۲ نظر:
منم از محافظه کارها متنفرم.نفس کشیدن بین این جماعت برام سخته.دارم خفه می شم.توانایی محافظه کاری رو ندارم.ولی بهای آزادی چقدره؟من می دم.
دوست زبان شناس من!
همه آدمها تو ترکیب not P قرار نمی گیرن و به این برهان جواب نمی دن...
ارسال یک نظر