۱۳۸۸ فروردین ۱۸, سه‌شنبه

بازیتونو بکنین حرفی برا گفتن نمونده

دیگه تمام شده. کسی حرفی برای گقتن نداره با دیگران. آن یکی سِر(همین که اسمش شبیه ماره) شده برای خودش و دیگران هم یاسر(هرمس مارانای بزرگ) یا یا شیخ صداش نمی کنند. پست های بلندی هم می گذارد قد قدش، این کار را نکند چه کار می کند؟
لینکش را همه تان دارید. فیلترش هم کرده اند تازه. بقیه بازی می کنن، facebook baazi، yaari baazi .... دیگه حرفی نمونده، همه بازی می کنن. بازی ال و بل و جیم بل و این یکی یک چیزی نوشته بود دادش به کرت، کرت هم گرفت و نگاهش کرد. یک چیزی زیر لبی گفت. هیج کس هیچ حرفی برای گفتن ندارد، بیایید یک جایی بنشینیم، فیلم، نه، موسیقی نه، عکس مهییج نه، دور همی فقط همدیگر را ببینیم و توی چشم های هم خیره شویم، بگذره زمان، خیره شیم به اون چیزهای ِ قشنگ باقی مونده،بگذرزه زمان چون هیچچی نمونده، تو هم که وهم بازی گرفته ای و زبان های دیگه نمی دونی و نمی تونی فونت فارسی بخوانی تو هم بیا بنشین خوب نگاه کن. اینجا نگاه ببین برای این اداها وقت ها گذشته. بعد بیایید اعتراف کنین هیچی برای گقتن ندارید، یا برین به بازیتون خوش حال باشین. و هرگز فکر نکنین من یک کلمه از Last Days می گفتم.

هیچ نظری موجود نیست: