۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

در فاصله ی ِ دو مرگ با فرودی روشن

سمفونی سه ی ِ گورتسکی، جایی که آرشه ها بر هم کشیده می شوند سیزده دقیقه ی ِ تمام بلندتر فریاد می کشند، با تمام توان، با همه ی ِ خشم شان. و دردشان را می گویند، خوددار و مطمئن، با بم ترین صداهای ِ ممکن و روایت می کنند داستان ِ قتل کودک را غروب و قتل مادر را فردای ِ همان غروب.
من همیشه فاصله ی ِ میان ِ این دو قتل بوده ام و هرگز روایت نشده ام...
فرود ِ سمفونی، فرودیست غمبار و سنگین اما قاطع. این فرود دیگر نیازی به روایت ندارد چرا که راوی اش خودم خواهم بود...

۴ نظر:

برزگ گفت...

راوی ، روایتت رااز کجا بخوانیم؟

شقایق گفت...

همواره ترس در انتها فرود می آید(رویایی)
فرود سمفونی برای من فراز وحشت بود که شاهدش تو بودی...

ناشناس گفت...

این هم وبلاگ جدید من امیروی کم معرفت

http://pareshezeheni.blogspot.com/

شقایق گفت...

یه کامنت بی ربط:
چرا هیچ کس نمی گه" چقدر اینجا قشنگ و دلباز و برازنده شده"؟