«همزمان با من چند تای ِ دیگه هم تصادف کردن.
یکی، بعد از تصادف بلند شد راه رفت، نگاه کرد دید ماشینا از کجا میرن، با مسیر ِ ماشینا رفت، قسم میخورم از ماشینا تندتر میرفت، بلافاصله از دید ِ من خارج شد. هیچ اطلاعی از حافظهاش در دست نیست.
یکی دیگه رو آورده بودن بیمارستان، معتقد بود روی ِ تخت ِ بیمارستان میمیره، منظورش این بود که قطعن همهچیز تموم شده و اصلن گوش نمیکرد هرچی بهش میگفتن تو اصلن تصادف نکردی. فقط تصدف رو تماشا کردی.
یکی دیگه بود میگفتن سکته مغزی کرده، و همهی ِ خونوادش رو از دست داده. هر روز برای ِ سلامتی تا ته ِ بیمارستان به دو میرفت و برمیگشت. حالا حرف ِ کی راست بود من نمیدونم. مگه نه این که کسی که سکته مغزی کرده نمیتونه حتا حرف بزنه؟ یعنی دکترا دروغ میگن؟
وقتی منو آوردن خونه یکی تازه تصادف کرده بود و خونریزیش بند نمیاومد، ولی حاضر نبود پانسمانش کنن... حافظهاش کاملن سر جاش بود.
حافظهی ِ منم داره کم کم راه میافته. ولی هنوز کلی مورفین بهم تزریق میکنن، تا میاد یادم بیاد درد شروع میشه، مورفین تزریق میکنن، آروم میخوابم. »*ارواح ِ بلومز، کنی کارلسون خوان، 2008، انتشارات ِ پنگوئن
یکی، بعد از تصادف بلند شد راه رفت، نگاه کرد دید ماشینا از کجا میرن، با مسیر ِ ماشینا رفت، قسم میخورم از ماشینا تندتر میرفت، بلافاصله از دید ِ من خارج شد. هیچ اطلاعی از حافظهاش در دست نیست.
یکی دیگه رو آورده بودن بیمارستان، معتقد بود روی ِ تخت ِ بیمارستان میمیره، منظورش این بود که قطعن همهچیز تموم شده و اصلن گوش نمیکرد هرچی بهش میگفتن تو اصلن تصادف نکردی. فقط تصدف رو تماشا کردی.
یکی دیگه بود میگفتن سکته مغزی کرده، و همهی ِ خونوادش رو از دست داده. هر روز برای ِ سلامتی تا ته ِ بیمارستان به دو میرفت و برمیگشت. حالا حرف ِ کی راست بود من نمیدونم. مگه نه این که کسی که سکته مغزی کرده نمیتونه حتا حرف بزنه؟ یعنی دکترا دروغ میگن؟
وقتی منو آوردن خونه یکی تازه تصادف کرده بود و خونریزیش بند نمیاومد، ولی حاضر نبود پانسمانش کنن... حافظهاش کاملن سر جاش بود.
حافظهی ِ منم داره کم کم راه میافته. ولی هنوز کلی مورفین بهم تزریق میکنن، تا میاد یادم بیاد درد شروع میشه، مورفین تزریق میکنن، آروم میخوابم. »*ارواح ِ بلومز، کنی کارلسون خوان، 2008، انتشارات ِ پنگوئن
۱ نظر:
"بیدار شو نازنین.چشماتو باز کن.آروم آروم."فکر می کنم یه فرشته است.یعنی مردم.گیجم.خیلی زود اون خیال صدای اهورایی ناپدید می شه.هنوز زنده ام و باید ادامه بدم." خانم پرستار می شه یه کم آب بدین"
ارسال یک نظر