نیاز به یک کلمه دارم
کلمه ای که مرا از روی زمین بردارد
من مثل ساعتی مریضم
و به دقت درد می کشم
سکوت تانکی ست
که بر زمین فکرهایم می چرخد و
علامت می گذارد
از روی همین علامت ها دکتر
نقشه ی جغرافیایی روحم را روی میز می کشد
و با تأثر دست بر علامت ها می گذارد:
_چه چاله های عمیقی!
شهرام شیدایی/خندیدن در خانه ای که می سوخت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر