۱۳۸۷ بهمن ۳, پنجشنبه

30

 

و قبایلی هم هستند

که آدمخوارند

و مسافر مهمان را

کباب می کنند،

شما اما

از قبایل آدمخواران نیستید

به کلاس های تئاتر می روید

نقاشی و رقص را می شناسید

و از قبایل آدمخواران نیستید.

 

و قبایلی هم هستند

که از گوشت پیران قبیله شان تغذیه می کنند

و از مسافران و غریبه ها می ترسند

شما اما

حرمت پیرهای تان را نگه می دارید

و از مسافران و غریبه ها ترسی ندارید.

 

شما

از قبایل آدمخواران نیستید

به نمایشگاه و رستوران های تمیز می روید

لبخند می زنید

و یکدیگر را می خورید

و از قبایل  آدمخواران نیستید.

 

شمس لنگرودی/باغبان جهنم/12 تیر 81

۱ نظر:

sara گفت...

اشعار شمس لنگرودی را نمی توانم دوست نداشته باشم. حتی آنزمان که نفی اش می کنم شاید تا از معانی اش در امان بمانم...
ولی ایا قرار است ما نظرات شما رااز کنار هم گذاشتن اشعار و هایکوهایی که نظرتان را جلب کرده کشف کنیم؟ وقتی دستی در نوشتن داری و به نظر الفاظی در اختیار, چرا سعی نمیکنی به زبان خودت با بقیه حرف بزنی؟نکند روزی بگویی که "تمام الفاظ جهان را در اختيار داشتم و
آن نگفتم که به کار آيد."...
می خواهم بگویم که هر کدام از ما قولی هستیم جدا و نه ادامه نقل قول های دیگران...هرچند من خود اسیر نقل قولم! پس بقول همان شمس لنگرودی "با خود گفتگو کن
چون چشمه‌ای،
رود ادامه ی راه توست."