۱۳۸۷ بهمن ۲, چهارشنبه

آیا صدایم عوضی نیست؟

خیلی ها گفته اند که من شنونده خوبی هستم. خنده دار است، مگر نه؟ منظورم این است که هیچ کس تا به حال به خودش زحمت نداده حرف های من را گوش کند. منظورم آن طوری ست که تو گوش می دهی. تو الان داری به حرف هام گوش می دهی. و مهربان به نظر می آیی. فکر می کنم تو اولین کسی هستی که تا به حال به حرف های من گوش داده. این نمی تواند به طور خاصی جالب باشد، مگر نه؟ با این حال تو آنجا نشسته ای. می توانستی به جای گوش دادن به حرف های من سرگرم خواندن یک کتاب خوب باشی. خدای من، ببین چطور یکریز حرف می زنم. امیدوارم حوصله ات را سر نبرم. حرف زدن چقدر خوب است.

.

.

چیز خطرناکی نیست. ولی ای کاش با من حرف می زدی. منظور خاصی ندارم. ما می توانستیم مثلن درباره هوا با هم صحبت کنیم یا درباره این که ناهار چی بخوریم. یا این که بعد از توفان هوا سرد خواهد شد یا نه. آنقدر سرد که دیگر نتوانیم خود را به آب بزنیم. نمی توانیم چند دقیقه ای با هم صحبت کنیم؟ فقط یک دقیقه؟ نمی توانی برایم از کتابت چیزی بخوانی؟ فقط دو کلمه بگو.

...

زندگی کردن با کسی که حرف نمی زند راحت نیست، باور کن. همه چیز را خراب می کند. نمی توانم  صدای کارل هنریک را تحمل کنم. صدایش خیلی مصنوعی ست. دیگر نمی توانم باش حرف بزنم. این خیلی غیر طبیعی ست. فقط من و تو صدایت را می شنویم و نه هیچ کس دیگر! و تو با خود فکر خواهی کرد که «آیا صدایم عوضی نیست؟»، من دارم این همه کلمه به کار می برم. ببین، حالا دارم با تو حرف می زنم، نمی توانم جلو خودم را بگیرم اما از این که نتوانم منظورم را بیان کنم بدم می آید. اما تو کارها را برای خودت راحت کرده ای، خفقان گرفته ای. نه، باید سعی کنم عصبانی نشوم. باشد، حرف نزن، به خودت مربوط است، می دانم. اما من احتیاج دارم که تو با من حرف بزنی. خواهش می کنم، نمی توانی فقط کمی با من حرف بزنی؟ دیگرغیر قابل تحمل شده است.

 

پ.ن: پرسونا/اینگمار برگمن/بهروز تورانی

پ.ن 2: بی اجازه مترجم تکه هایی رو ویرایش کردم.

۲ نظر:

شقایق گفت...

"نمی توانم شنیدن صدای کارل هنریک را تحمل کنم" یعنی تحمل شنیدن صدای کارل هنریک را ندارم؟یا یه چیز دیگه معنی میده که من نمی فهمم؟

شقایق گفت...

بسیار سپاس گزار یا گذارم که ویرایش کردی اون تیکه ی بی ربط رو!در ضمن ببخشید که یه لحظه فکر کردم ترجمه ی خودته!