۱۳۸۸ فروردین ۱, شنبه

من شهوت شنیدن دارم

همیشه دلم می خواسته کسی برام بخونه، شعر کمتر، داستان بیشتر، یا فیلم نامه یا نمایشنامه. اما هر بار که چند صفحه از کتابی رو دادم دست دوستی که واسم بخونه و خواستم من همین طوری که چشمام رو بستم همه ی ِ فضاهای خونده شده رو تصور کنم، بعد از یکی دو صفحه متن به خودم برگشت داده شده تا خودم با صدای بلند بخونم.
من شهوت شنیدن دارم، شنیدن صدای دوست هام، شنیدن نمایشنامه، موزیک.
عذر همه برای نخوندن این بوده که صدام خوب نیست پس خودت بخون. این بهونه نیست؟ این محروم کردن من از شنیدن نیست؟ مهم نیست صدات چقدر با استانداردهای مورد علاقه ملت جوره، مهم اینه که چطور می خونی. چقدر حس می کنی و چقدر غرق می شی تو راویِ شعر، داستان، نمایشنامه، فیلم نامه یا هر متن دیگه، حتا متن فلسفه.  ...
گاهی فکر می کنم آگهی بدهم بگویم من فقط بیست و چند سال دارم، اما از بچگی دلم می خواسته کسی برایم بخواند. خوب بخواند. حقوقش را هم می دهم.
فکرش را بکن یک بار مجبور شدم همه ی ِ نور زمستانی را بخوانم و همه نقش ها را هم بازی کنم. لذت بخش بود اما نه اندازه وقتی که داشتم می شنیدمش. بیایید دست کم یک کاری کنید من یه سایتی چیزی پیدا کنم که کتاب ها رو خونده باشه، ترجیحن فارسی یا انگلیسی..  
یا یه یکی پیدا کنین واسم این متنا رو بخونه.
تنها لذت دیدن فیلم "خواننده" برای من همین بود که کمی از خودم رو توش می دیدم.


۱ نظر:

zoOoey گفت...

اتفاقن منم شهوت بلند بلندخوانی دارم، بیا برات بخونم...