۱۳۸۷ اسفند ۲۳, جمعه

23

سکوت تو

خشک رودی تفته است

نهال مرا مسوزان ،

[...]

سکوت تو

چاقویی زنگ خورده است

که به اره کردن ریشه های ِ کهنه ی ِ من می گماری.

[...]



شمس لنگرودی/ملاح خیابان ها

۲ نظر:

tabesh گفت...

شوکت سکوت ما را به سخره مگیر که ترجمه اش فریاد است فریاد'...ديدارت سكوت است...آبشار پرندگانى كه راه سپيده را مى‏جويند...كشتزار نور است با بزهايى از بلور كه به سوى صخره چرا مى‏كنند ,بى آن كه بدانند مى‏شكنند و غبار بلور در روحم فرو مى‏پاشند...' شمس لنگرودی

sara گفت...

خيلي زيا بود تابش جان!جواب يك شعر از شاعري با شعري ديگه از خودش! فقط چرا شعر ها را تكه پاره مي كني؟! اسم كتاب را هم نمي نويسي!! اين يكي را من مينويسم:53 ترانه عاشقانه! ضمنا من تا كي بي جواب مي مانم؟